نیایش میتواند به ما جمعیت ببخشد و از وادی تفرقه جان ما را بازخرد. عمار بن یاسر بِدلیسی(از کُردهای شهر بدلیس در شرق ترکیه و عارف قرن شش قمری) میگوید: همهی بیمارهایهای درون از درآمدن دل به بیابانهای تفرقه روی میدهد و [نهایتاً] از آن شکّ و شرک حاصل میشود و هیچگونه رهایی از این دو به دست نمیآید مگر با جمعیت»(صوم القلب، ترجمه محمد یوسف نیّری، نشر مولی)
مایستر اکهارت میگفت: اکنون خوب گوش بسپار. اگر روحی میخواهد توانمند باشد و با نفوذ و مؤثر، باید همهی توان خود را از کارهای پراکنده فرابخواند و حول یک کار متمرکز کند.»(مکاشفات، گردآورنده متیو آرون فاکس، ترجمه مسیحا برزگر، نشر ذهنآویز)
دعا میتواند پراکندگیها و چندپارگیهای وجود ما را چاره کند و به ما جمعیت خاطر ببخشد. شاید به توان از تعبیرِ توجه» هم استفاده کرد. ما در گیرودار زندگی روزمره از توجه قلبی محرومایم و پریشان و چنددله زندگی میکنیم. سیمونوی(فیلسوف، عارف مسیحی و فعال اجتماعی فرانسوی قرن بیستم) میگفت دعا چیزی جز توجه نیست و از اینرو که دعا خودِ توجه است، عملِ مطلقاً خالص است:
توجه؛ در عالیترین مراتب، همان دعاست؛ و مستم ایمان و عشق است. عملِ مطلقاً خالص دعاست.»(سیمون وی، استیون پلنت، ترجمهی فروزان راسخی، نشر نگاه معاصر)
مولانا هم میگفت حقیقت و جوهرهی نماز، حضور» و توجه قلب» است. میگفت آنچه در نماز باید رخ دهد، التفات قلب است:
بشنو از اخبار آن صدرِ صدور
لا صلاة تم إلا بالحضور
خوی دارم در نماز، آن التفات
معنی قرة عینی فی الصلاة
(مثنوی، دفتر اول)
مولانا میگوید باید چنان در دعا آمیخته شوی که خودت دعا شوی:
همه دعا شدهام من، ز بس دعا کردم
که هر که بیند رویم، ز من دعا خواهد
(غزلیات شمس)
آنچه در نیایش ضروری است احضار قلبی آکنده از توجه است، حتی اگر کلمهای در میان نباشد. جان بانیان» میگفت: چون نیایش میکنی، بگذار بیشتر، قلب تو بدون کلمات باشد تا کلمات بدون قلب»(نیایش: پژوهشی در تاریخ و روانشناسی دین، فریدریش هایلر؛ ترجمهی شهابالدین عباسی، نشر نی)
درباره این سایت